سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هرکه پس از نیک آزمودن، برادری برگیرد، مصاحبتش می پاید و دوستی اش استوار می گردد . [امام علی علیه السلام]
لوگوی وبلاگ

صفحات اختصاصی
 
وبلاگ ها دانشجویی
آمار و اطلاعات

بازدید امروز :65
بازدید دیروز :60
کل بازدید :1728844
تعداد کل یاداشته ها : 150
103/9/5
1:46 ع

شبیب
سیف و مالک پسر عموى یکدیگر بوده و به همراه غلامشان شبیب به سپاه حسین (ع ) پیوستند.
روز عاشورا آن دو در حالى که مى گریستند به خدمت حضرت رسیدند. امام (ع ) فرمود: چرا گریه مى کنید؟ آن دو گفتند: فدایت شویم ، براى خودمان گریه نمى کنیم ولى براى شما گریه مى کنیم که در محاصره دشمن قرار گرفته اید و ما بیش از جانمان چیزى نداریم تا با آن از تو حمایت کنیم . حضرت به آنها فرمود: خداوند از بابت علاقه و همدردیتان با من به شما پاداش دهد.
آن دو در حالیکه یکدیگر را حمایت مى کردند به جنگ دشمن رفته و به شهادت رسیدند.


  

عبدالرحمن الارحبى
او مردى بزرگوار، شجاع و دلاور بود.
وى به همراه قیس ، نامه هاى مردم کوفه را در مکه به خدمت حسین (ع ) رسانید.
حسین (ع ) او را با مسلم بن عقیل به سوى کوفه فرستاد، ولى دوباره به خدمت آن حضرت بازگشت و تا کربلا همراه سپاه ایشان بود.
وى در روز عاشورا وقتى وضع را سخت دید اجازه میدان گرفت و جنگید تا به شهادت رسید.


  

ابو ثمامه عمرو الصائدى
او از چهره هاى سرشناس شیعه در کوفه بود.
از اصحاب على (ع ) و در جنگها در رکاب آن حضرت بود. از طرف مسلم بن عقیل مسئولیت جمع آورى کمکهاى مالى و خرید اسلحه را داشت .
پس از خیانت مردم کوفه ، به لشکر حسین (ع ) پیوست .
وى در روز عاشورا نزد حضرت آمده و گفت : ... دوست دارم در حالى با خدا ملاقات کنم که نماز ظهر امروز را که وقتش نزدیک شده خوانده باشم .
حسین (ع ) در جوابش فرمود: نماز را به یاد آوردى ، خدا تو را از نماز گزاران قرار دهد.
ابو ثمامه پس از خواندن نماز ظهر به امامت حضرت ، به میدان کارزار رفته و به شهادت رسید.


  

بریر بن حضیر(خضیر)
شخصى عابد و زاهد و از اساتید قرآن بود.
از اصحاب على (ع ) بود و از اشراف کوفه به شمار مى رفت .
وى از کوفه به مکه رفته و به امام حسین (ع ) پیوست و همراه حضرت به کربلا آمد.
در روز عاشورا با دشمن چنین سخن گفت : ... این آب فرات است و حیوانات صحرا از آن استفاده مى کنند ولى پسر رسول خدا از آن محروم باشد، آیا پاداش خدمات محمد (ص ) این است ؟
روز عاشورا با دشمن به کارزار پرداخت تا به شهادت رسید.


  

عابس بن ابى شبیب
از رجال برجسته شیعه ، عابد و شب زنده دار و سخنورى توانا بود.
او از قبیله بنى شاکر است . (این قبیله از مخلصین در محبت على (ع ) بودند و آن حضرت در جنگ صفین درباره آنها فرمود: اگر تعدادشان به هزار نفر مى رسید، خداوند به شایستگى عبادت مى شد.
او در روز عاشورا به حسین (ع ) گفت : اى حسین ! مطمئن باش ، به خدا در روى زمین کسى نزد من محبوب تر و عزیزتر از تو وجود ندارد.
از دلیر مردان عرب بود و کسى یاراى جنگ تن به تن با او را نداشت ، لذا روز عاشورا از هر طرف به سوى او سنگ پرتاب کردند و او نیز سپر و نیزه را کنار گذاشت و با شمشیر به جنگ دشمن رفت . او را محاصره کرده و به شهادت رساندند.


  

شوذب بن عبدالله
او از بزرگان شیعه و از جنگجویان انگشت شمار بود.
حافظ و حامل حدیث از على (ع ) بود و مردم شیعه براى اخذ حدیث به وى مى رسیدند.
وى همراه مولایش عابس از مکه تا کربلا با سپاه حسین (ع ) بود.
(
از او سئوال کردند که چه خواهى کرد؟) گفت : در کنار پسر دختر رسول خدا مى جنگم تا کشته شوم .
وى در روز عاشورا به میدان جنگ رفته و به شهادت رسید.


  

قیس بن مسهر
مردى شریف و شجاع و از مخلصین در محبت اهل بیت (ع ) است .
او نامه مسلم را که حاوى خبر بیعت کوفیان بود به مکه برد و تسلیم امام حسین (ع ) کرد. حضرت نامه اى که در آن خبر حرکت خویش به سوى کوفه بود را توسط او براى کوفیان فرستاد.
او را در میانه راه دستگیر و به نزد ابن زیاد بردند و از او خواستند که بالاى منبر رفته و حسین را دشنام دهد. او در بالاى منبر گفت : اى مردم ! حسین بن على بهترین خلق خداست پس دعوت او را اجابت کنید، و بر عبیدالله و پدرش لعنت فرستاد.
قیس را از بالاى دارالاماره کوفه به زمین پرتاپ کرده به شهادت رساندند.


  
<   <<   16   17   18   19   20   >>   >
پیامهای عمومی ارسال شده
+ http://www.asratv.com/
+ http://asratv.com/
+ سلام
+ چند سالی هست اینجا نیومدم
+ بچه های قدیم کسی هست؟
+ سلام فکر کنم چند سال نیومدم اینجا دوباره سلام
+ *مشکلات هرچه که هست، بخشی از زندگی ات است که باید ان را سپری کرد و همه می دانند راه حل مشکلات هر چه باشد کاری نکردن، حسرت خوردن و غر زدن نیست.*
+ *آدم ها در خواب هستند بعضی یه جایی سرشان به سنگ می خوره بیداری می شوند بعضی وقتی سرشان به سنگ می خوره نه اینکه بیداری نمی شوند بلکه بیهوش می شوند اما همه وقتی مرگ برسد بیدار می شوند...*
+ ما آنقدر که درگیر خانواده این *مادر هما* هستیم، در گیر خودمان نیستیم. یکی ما رو نجات بده...:) :) :) جدید تو خانه دنبال این می گردم که مریم شون برای من نامه گذاشته یا نه :) :) :)
+ * خوشا مرغی که در کنج قفس با یاد صیادش چنان خرسند بنشیند که پندارند آزادش *