سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آن که طمع را شعار خود گرداند خود را خرد نمایاند ، و آن که راز سختى خویش بر هر کس گشود ، خویشتن را خوار نمود . و آن که زبانش را بر خود فرمانروا ساخت خود را از بها بینداخت . [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ

صفحات اختصاصی
 
وبلاگ ها دانشجویی
آمار و اطلاعات

بازدید امروز :64
بازدید دیروز :60
کل بازدید :1728843
تعداد کل یاداشته ها : 150
103/9/5
1:46 ع

بشیر بن عمروالحضرمى
او از تابعین بود (از کسانى که اصحاب رسول خدا را درک کرده اند)
دلاورى فرزندان او در جنگها معروف است .
قبل از شروع جنگ به امام حسین (ع ) پیوست .
در روز عاشورا در حالى که مشغول جنگیدن بود به او گفته شد که : فرزندت در مرز رى اسیر گشته است .
امام حسین (ع ) به او فرمود: خدا رحمتت کند، من بیعتم را از تو برداشتم ، برو و در آزادى پسرت کوشش کن . بشیر گفت : درندگان مرا پاره پاره کنند اگر از تو جدا شوم .
او در روز عاشورا و در حمله اول به شهادت رسید.


  

عبدالرحمن بن عروه (عزره )
این دو برادر از اشراف و دلیران کوفه بودند.
جدشان از یاران على (ع ) بوده و در جنگهاى آن حضرت شرکت داشت .
عبدالله و عبدالرحمن در کربلا به خدمت امام حسین (ع ) رسیدند.
آنها در روز عاشورا به نزد حضرت آمده و سلام کردند و گفتند: دوست داریم که در برابرت مبارزه کرده و از حریم تو دفاع کنیم . حضرت به آنها فرمود: آفرین باد بر شما!
این دو برادر در حالیکه نزدیک امام بودند با دشمن جنگیده تا به شهادت رسیدند.


  

زهیر بن القین
او از شخصیتهاى برجسته کوفه بود.
وى نخست از طرفداران عثمان بود. اما در بازگشت از زیارت خانه خدا، در میانه راه به کاروان حسین (ع ) برخورد نمود و با عنایت الهى از یاران آن حضرت گشت .
وى با همسرش با کاروان حسین (ع ) به کربلا آمد.
در شب عاشورا از جا برخواست و گفت : به خدا سوگند اگر هزار بار کشته شوم و زنده گردم هرگز از یارى حسین (ع ) و جوانانش دست بر نخواهم داشت .
او فرمانده جناح راست سپاه حسین (ع ) بود.
وى در روز عاشورا پس از اقامه نماز با امام حسین (ع )، به میدان نبرد رفته و به شهادت رسید.


  

ابوالحتوف بن الحارث
این دو برادر (قبل از واقعه کربلا) در گروه محکمه (خوارج ) بودند.
آنها همراه با عمر بن سعد براى جنگ با حسین (ع ) از کوفه خارج شدند.
در روز عاشورا چون صداى استغاثه امام بلند شد که مى فرمود: آیا کسى نیست که به ما کمک کند؟ این دو برادر، از سپاه ابن سعد خارج شده و به کمک حسین (ع ) شتافتند و با سپاهیان کوفه جنگیدند تا به شهادت رسیدند.


  

سلمان بن مضارب
او پسر عموى زهیر بن القین بود.
سلمان همراه با زهیر در سال 60 هجرى به حج مشرف شده بود. در بازگشت ، در میانه راه با هدایت یافتن زهیر او نیز جزو یاران حسین (ع ) گشت .
در روز عاشورا سلمان همراه چند نفر دیگر بعد از اداى نماز ظهر با امام حسین (ع )، به میدان نبرد رفته و سپس به شهادت رسیدند.


91/4/24::: 9:46 ع
نظر()
  

عمرو بن جناده
عمرو همراه پدرش جناده و مادرش ، از مکه با سپاه امام حسین (ع ) بودند.
جناده و در روز عاشورا، در حمله اول به شهادت رسید.
عمرو که نوجوانى بیش نبود، در روز عاشورا پس از شهادت پدر نزد حسین (ع ) آمد و گفت : به دستور مادرم آمده ام ، لذا امام (ع ) اجازه رفتن به میدان جنگ را به او داد.
دشمن پس از شهادتش ، سر او را از تن جدا کرده و به سوى حسین (ع ) پرتاب کرد.
مادر سر فرزند را برداشت و به سر یکى از سپاهیان ابن سعد زد و او را به هلاکت رساند.


  

عبدالرحمن بن عبد ربه
او از اصحاب رسول خدا (ص ) و از یاران با اخلاص على (ع ) بود.
وى از کسانى است که به حادثه غدیر خم گواهى داد و گفت : از رسول خدا (ص ) که فرمود: آگاه باشید همانا خداى عز و جل ولى من است و من ولى مومنین ، پس هرکس من مولاى او هستم ، على مولاى اوست .
على (ع ) قرآن را به او تعلیم داد و او را تربیت کرد. او همراه امام حسین از مکه به کربلا آمد.
در روز عاشورا در حمله اول به شهادت رسید.


  
<   <<   16   17   18   19   20   >>   >
پیامهای عمومی ارسال شده
+ http://www.asratv.com/
+ http://asratv.com/
+ سلام
+ چند سالی هست اینجا نیومدم
+ بچه های قدیم کسی هست؟
+ سلام فکر کنم چند سال نیومدم اینجا دوباره سلام
+ *مشکلات هرچه که هست، بخشی از زندگی ات است که باید ان را سپری کرد و همه می دانند راه حل مشکلات هر چه باشد کاری نکردن، حسرت خوردن و غر زدن نیست.*
+ *آدم ها در خواب هستند بعضی یه جایی سرشان به سنگ می خوره بیداری می شوند بعضی وقتی سرشان به سنگ می خوره نه اینکه بیداری نمی شوند بلکه بیهوش می شوند اما همه وقتی مرگ برسد بیدار می شوند...*
+ ما آنقدر که درگیر خانواده این *مادر هما* هستیم، در گیر خودمان نیستیم. یکی ما رو نجات بده...:) :) :) جدید تو خانه دنبال این می گردم که مریم شون برای من نامه گذاشته یا نه :) :) :)
+ * خوشا مرغی که در کنج قفس با یاد صیادش چنان خرسند بنشیند که پندارند آزادش *