حر بن یزید الریاحى
حر در دوران جاهلیت و اسلام ، در میان قومش مورد احترام بود.
هنگامى که از قصر ابن زیاد خارج مى شد تا براى مقابله با امام حسین (ع ) برود، صدایى شنید که مى گوید: اى حر، بهشت بر تو مژده باد!برگشت ولى کسى را ندید. به خود گفت : جنگ با حسین و بهشت ؟!
در ابتدا با هزار جنگجو، در میانه راه جلو کاروان حسین (ع ) را گرفت .
وقتى متوجه شد که عمر بن سعد پیشنهاد امام حسین (ع ) را نپذیرفته و قصد کشتن آن حضرت را دارد، در حالى که سپرش را وارونه بود خود را به سپاه امام رسانید.
حر بر حسین (ع ) سلام کرد و گفت : فدایت شوم ! من !همانم که جلوى تو را گرفتم ولى پشیمانم ، آیا توبه ام پذیرفته مى شود؟
امام (ع ) فرمود: بلى ، خدا توبه ات را مى پذیرد.
او در روز عاشورا با شجاعتى تمام ، جنگ سختى کرد تا به شهادت رسید و آن وعده بهشتى را که شنیده بود، تعبیر گشت .